از گدایی پرسیدند :
بدبخت تر از تو کسی هست ؟
خندید و گفت : آری ، عاشقی که به عشقش نرسد !
دلم دیگر به زندگی گرم نیست
مادر میگوید : باید کمی به خودت برسی !
اما چگونه ؟ وقتی از هر طرف میروم به تو میرسم ؟!
این که عادلانه نیست !
من ، مدام دست تو را بگیرم ، تو ، مدام مرا دست کم بگیری !
وقتی به عقب بر میگردی متوجه میشی که جای بعضیا الان که تو زندگیت خالی نیست هیچ ، اون موقعشم زیادی بوده
کسی رو که دوست داری این قدر نبر بالا که دست خودتم دیگه بهش نرسه . . .
عزیزم ، وقتی یکی رو “ تیک ” می زنی ، رو بقیه “ ضربدر ” بزن لطفا !
گفتم :ما به درد هم نمیخوریم اما او هر گز نفهمید من او را برای دردهایم نمیخواستم
روز جدایی بهم گفت خداحافظ ” زندگیم ” گفتم
اگه زندگیتم چرا تنهام میزاری
لبخند تلخی زد و گفت
هرکسی برای رسیدن به عشقش باید از زندگیش بگذره….
بازی قشنگی بود
اما ما قشنگ بازی نکردیم
جفتمان باختیم
من که خودم رو به تو فروختم...
و تو مرا به هیچ!!!
املایم بد نیست
از تکرار اسمت...........لذت می برم